Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-04-29@16:53:22 GMT

برای خانه موسیقی‌کُشی ایران

تاریخ انتشار: ۲۰ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۸۰۹۷۷۷

برای خانه موسیقی‌کُشی ایران

علی مغازه‌ای در هم‌میهن نوشت: دست به قلم می‌شویم تا انتقاد کنیم از اوضاع موسیقی؛ می‌نویسیم و در انتها می‌بینیم مباحث به سمت‌وسوی نقد اجتماعی میل کرده است. می‌اندیشیم چگونه باید بنویسیم بی‌آنکه به اوضاع سیاسی-اجتماعی نیم‌نگاهی داشته باشیم. همه را کنار می‌گذاریم و از نو می‌نویسیم، اما در نهایت رضایت خودمان را هم جلب نمی‌کند چراکه این‌بار خنثی شده یا سایه سانسور نویسنده بر نوشتار سبب آزار می‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

باری؛ پرسش این است که امروز چه می‌توان گفت و کرد که هم نگفتن و ننوشتن را چاره باشد و هم از اندک فرصت‌ها برای بیان حقایقی بهره جسته باشد! از آن‌رو که ما هنرمندیم و وضعیت هنرمند امروز تابعی از شرایط است، شاید یکی از راه‌های کاستن از عوارض پاندمی افسردگی مزمن و آشکار این روزهایمان، نقد نهاد‌های صنفی یا به ظاهر صنفی موسیقی است که به حمدالله یا همچون «انجمن هنرمندان موسیقی ایران» در هپروتند و گویی در جهانی دیگر زیست دوگانه دارند یا همچون «خانه موسیقی ایران» در کبر و غرور و تعصب، خود را یک نهاد کنشگر و پی‌گیر حقوق هنرمندان دانسته، جلساتی برگزار می‌کنند و اطلاعیه‌های دعوت به مشارکت در جلسات را به‌عنوان اسنادی از فعال بودن هیئت‌مدیره در پی‌گیری حقوق هنرمندان موسیقی قلمداد می‌کنند.

دریغ که این هر دو نهاد امروز دفاتر شخصی برخی دوستان هنرمند و غیرهنرمند هستند و هیچ آبی از هیچ عمل‌شان گرم نمی‌شود، مگر برای امور و افراد خاص. دلیلم بر این مدعا حضور مستقیم و غیرمستقیم در تمام تلاش‌های گروه گروه از هنرمندان منتقد در طول سال‌هاست که در هر دو نهاد عمری صرف کردند و کردیم و تنها حاصل آن‌همه تلاش و امیدها، به هدر رفتن عمر و انرژی و انگیزه و شور و عشق به آینده خود و نهاد‌های رسمی موسیقی کشور بود.

این ادعا را می‌توان با اسناد و دلایل و شواهد بسیار برای جامعه هنرمندان آشکار و اثبات کرد، اما اینجا قصدم این کار نیست که جایش هم اینجا نیست، بلکه هدفم از طرح این جملات بیان احساس همدلانه و معرفت‌شناسانه با هنرمندان جوانی است که در دو ماه گذشته با چشم امید به آینده، با صداقت و شورمندی، مسیر طی شده همکاران و پیشینیان را درپیش گرفته‌اند و با سودای اصلاح وضعیت خانه موسیقی و فعال‌سازی آن نهاد در پی‌گیری امور هنری و صنفی و به‌خصوص حمایت از هنرمندان موسیقی بازداشت‌شده، خود را درگیر جلسات دوشنبه‌های بی‌حاصل کرده، وقت و عمر عزیز خود را صرف آزمودن آزموده‌های نسل ما می‌کنند.

ما به اشتباه بار‌ها آزمودیم در این خانه بخت خویش و به شخصه امروز بر این باورم که باید برون کشید از این ورطه رخت خویش.

این خانه و آن انجمن، صرفا امروز با کارویژه‌ای حساب‌شده، نهاد‌هایی برای وقت‌کشی از هنرمندان هستند. اگر دومی (انجمن) به دفتری خانوادگی می‌ماند، اولی (خانه) را می‌توان با عنوان نهادی شبیه به شرکت موسیقی فلانی [..]و شرکا، به‌عنوان خانه موسیقی‌کُشی ایران بازشناسی یا نامگذاری کرد که نه‌تن‌ها پاسخ منتقدان را نداده و نمی‌دهند؛ که هرگز هم بنای چنین کاری را نداشته است؛ ولی به نظر می‌رسد امروز نقش خنثی‌سازی انرژی‌های جوانان موسیقی در میل به اعتراض و کنش اجتماعی را هم بر عهده گرفته است. انجمن را می‌توان به انجمن شاعران مرده تشبیه کرد که در چنبره خانوادگی اسیر است و در اسارت و حقارت خود جاخوش کرده است. باید از آنان پرسید، در جهان شما ساعت چند است؟

اما خانه!

در خانه اما، یکی با زبان یا رتوریکِ فیلسوفانه، دیگری با لحن دلسوزانه، آن‌یکی از موضع پدرانه و با نصیحت، آن‌دیگری با طنین سازمانی و شاید برخی هم به پشتوانه مناسبات خاصه، هر کدام نقش خود را در به انفعال کشاندن میل هنرمندان جوان‌تر موسیقی ایرانی در راه مطالبه‌گری، کنش‌گری و ای‌بسا انقلابی‌گری، به خوبی ایفا می‌کنند و دریغ که این همه را با دستکاری یا قلبِ کارکرد و نقش ویژه‌شان در تحقق سکوت و سرکوب، به‌عنوان فعالیت و تلاش و پی‌جوییِ خود در مسیر احقاق حقوق همواره زیرپا مانده هنرمندِ موسیقی کشورمان، به خورد جامعه می‌دهند تا آنجا که گاه حتا آزاد شدن هنرمند موسیقی در بند را حاصل تلاش خویش قلمداد می‌کنند؛ درحالی‌که تمامی بازداشت‌ها بالذات و بالعرض موقتی‌ست و خواه‌ناخواه چند روز بعد، همه لاجرم از بند آزاد می‌شوند تا در دادگاه محکوم شوند یا نشوند. مگر آنکه خانه برای آزاد کردن‌شان وثیقه گذاشته باشد!

باید و به ناچار می‌باید، یک روز بر این تز یا دکترین وقت‌کشی که جز موسیقی‌کُشی و نابود کردن و بیهوده‌سازیِ عمر و امید و شور هنرمند و زاری و خواریِ هنر موسیقی، هیچ نتیجه و حاصلی نداشته، پایان بخشید. اما اگر کسی می‌تواند خلاف چنین نظری را با ارائه دلایل و مدارک اثبات کند، بنده و بس بسیار دوستان و هنرمندانِ منتقد حاضریم در یک جلسه رسمی، با حضور فعال طرفین و رسانه‌ها، بشنویم و در صورت اثبات ادله، حتا حاضریم فروتنانه از آنان دفاع هم به عمل آوریم.

منبع: فرارو

کلیدواژه: خانه موسیقی خانه موسیقی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۸۰۹۷۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پشیمانم!

مهاجرت‌های ناموفق هنرمندان و سلبریتی‌ها، سابقه‌ای نسبتا طولانی دارد. در اواسط دهه نود، گروهی از هنرمندان درجه دو و سه عرصه بازیگری با هدف رشد حرفه‌ای، به کشورهای دیگر- بالاخص ترکیه - مهاجرت کردند. مهاجرت‌هایی که اغلب با شکست مواجه شد و تقریبا تمامی این افراد یا به کشور بازگشتند و یا پیشه هنری خود را به فراموشی سپردند و به زندگی در قالب یک شهروند عادی خو گرفتند.

به گزارش ایسنا، در پی انتشار مصاحبه یک شبکه فارسی زبان معاند با بازیگر ایرانی مهاجر و ابراز ندامت وی، روزنامه صبح نو در مطلبی درباره این موضوع نوشت: پس از وقایع سال ۱۴۰۱ اما گروه دیگری از هنرمندان، با تصمیماتی شتاب‌زده، مهاجرت را به مثابه یک تصمیم احساسی در دستور کار قرار دادند و اکنون پس از گذشت زمانی کوتاه، اخباری از ندامت در گفتار اغلب ایشان به گوش می‌رسد. اخیرا صحبت‌های اشکان خطیبی درباره مهاجرت، خبرساز شده که به همین بهانه، نگاهی به مسأله مهاجرت هنرمندان ایرانی داریم.

مقوله مهاجرت در ایران به یک بحران عمومی تبدیل شده است و بررسی آن، از دو منظر فردی و اجتماعی گستره وسیعی از نکات عبرت‌آموز را در بر می‌گیرد. از منظر فردی، لزوم پرهیز از نگاه فانتزی به مقوله مهاجرت، بسیار حائز اهمیت است؛ به این معنا که زندگی در خارج از مرزهای ایران، الزاما به معنای رستگاری و جهش طبقاتی نخواهد بود. رواج غرب‌زدگی در ایران، طی سال‌های اخیر به شکل‌گیری یک تصویر رؤیایی از مهاجرت دامن زده است. علاوه بر این، بخش زیادی از تجربه مهاجرت‌کنندگان هم علنی نمی‌شود و به گوش مردم نمی‌رسد. با این همه، مروری بر وضعیت هنرمندان پس از مهاجرت، برخی از زوایای پنهان این موضوع را روشن خواهد کرد.

اساسا هنرمندان، اعضای صنفی هستند که پس از مهاجرت، بیشتر از سایر مشاغل، در معرض اضمحلال قرار می‌گیرند. کار هنرمند خلق اثر هنری است و خلاقیت در بافت جامعه شکل می‌گیرد. هنرمندی که در میانسالی جامعه خود را تغییر می‌دهد، از یک سو ارتباط با فرهنگ عمومی کشور خود را از دست می‌دهد و از سوی دیگر نمی‌تواند به‌عنوان یک هنرمند خلاق در کشور مقصد پذیرفته شود. علاوه بر این، جامعه مخاطبان یک هنرمند نیز پس از مهاجرت بسیار محدودتر می‌شود و از همین رو است که اغلب هنرمندان، مدتی پس از مهاجرت، ابراز تمایل به بازگشت می‌کنند.
مورد اخیر مصاحبه اشکان خطیبی، از مهم‌ترین نمونه‌های فرجام مهاجرت‌های عجولانه هنرمندان است. محتوای این مصاحبه، چیزی شبیه به یک کمدی تلخ است. دو سال قبل، اغتشاشاتی در ایران رخ داد و گروهی از سلبریتی‌ها که فکر می‌کردند گروهی از مردم می‌توانند معادلات سیاسی و اجتماعی را، با توسل به اعمال خشونت‌آمیز، تغییر دهند، خودشان زودتر از همه، تصمیم به ترک کشوری گرفتند که می‌خواستند شرایط آن را برای زندگی بهتر از نظر خودشان فراهم کنند.. اشکان خطیبی هم با این امید که بتواند با خیال راحت و از طریق فعالیت در فضای مجازی، در آتش ناآرامی‌های داخل ایران بدمد، حالا خودش را در بن‌بستی گرفتار می‌بیند که حتی ممکن بوده از کشوری که در آن ساکن است هم دیپورت شود. خطیبی در میانه‌های حرف‌هایش، تلویحا می‌پذیرد که تحت تاثیر جنگ‌های روانی قرار گرفته و شاید بهتر بود برای مهاجرت و حضور در برخی جمع‌های خارج از کشور، قدری بیشتر خویشتنداری می‌کرد. مروری بر صحبت‌های این بازیگر نشان می‌دهد که وی روزگار خوبی را سپری نمی‌کند و این در حالی است که خطیبی در ایران، علاوه بر بازیگری و اجرا، مسئولیت‌های فرهنگی و مدیریتی را هم بر عهده داشت که خودش آن‌ها را، با لحنی حسرت‌بار، مرور می‌کند. 
جمله مهم اشکان خطیبی در این مصاحبه این است: «خودم پشت پا زدم به همه چیز». همین جمله، به وضوح ندامت و پشیمانی را در کلام این بازیگر را هویدا می‌کند.
مهم‌تر از به خطر افتادن موقعیت شغلی و وضعیت اقتصادی هنرمندان پس از مهاجرت، به خطر افتادن سلامت روانی ایشان است. هنرمندی که یک جامعه بزرگ چند ۱۰ میلیونی از مخاطبان و چرخه ارتباطات چند ۱۰ هزار نفری هم‌صنفان خود را با جامعه‌ای بسیار محدود تاخت می‌زند، قبل از هر چیز، درگیر نوعی بحران عدم توجه و به دنبال آن بروز نشانه‌های افسردگی می‌شود؛ چیزی که در لحن اشکان خطیبی هم کاملا هویداست، هرچند که او هنوز هم سعی دارد وضعیت را به شکلی دوپهلو توجیه و خودش را قربانی یک شرایط ناخواسته معرفی کند.
خبرهایی که از وضعیت ارژنگ امیرفضلی، دیگر بازیگر مهاجرت کرده مخابره می‌شود نیز حاکی از چیزی بهتر از این نیست. ریحانه پارسا، حمید فرخ‌نژاد، مزدک میرزایی، مهناز افشار، برزو ارجمند، احسان کرمی و تعداد دیگری از هنرمندان و سلبریتی‌هایی که مهاجرت کرده‌اند هم به هر بهانه‌ای، درباره آنچه با مهاجرتشان از دست داده‌اند، حرف می‌زنند و آرزو می‌کنند که بتوانند به کشور بازگردند. کیست که نداند امثال فرخ‌نژاد و افشار، وقتی که در ایران بودند، تا چه حد می‌توانستند از مواهب توجه عمومی بهره‌مند باشند. حمید فرخ‌نژاد در مصاحبه‌ای به صراحت اعلام کرد که قبل از مهاجرت برنامه کاری‌اش تا یک سال آینده بسته شده بوده؛ اما در این مدتی که از مهاجرتش می‌گذرد، حتی امکان بازی در یک نقش فرعی سینمایی را هم به دست نیاورده است. مهناز افشار نیز که در ایران جز به بازی در نقش اول راضی نمی‌شد، تقریبا بازیگری را به دست فراموشی سپرده است. این وضعیت، حتی شامل حال خوانندگان و هنرمندانی که دهه‌ها از مهاجرتشان می‌گذرد نیز می‌شود. مروری بر واکنش‌های خواننده‌های لس‌آنجلسی، حسرت کار کردن در ایران را بازنمایی می‌کند و تقریبا هیچ‌یک از ایشان، نسبت به بازگشت به کشور، چیزی جز اشتیاق از خود نشان نمی‌دهند. وضعیت پیش آمده برای هنرمندانی که با خراب کردن پل‌های پشت سرشان، مسیر بهشت خیالی غرب را در پیش گرفتند، می‌تواند چراغ راهی برای سایر هنرمندان باشد تا فراموش نکنند که تمام هویت ایشان در گرو توجه جامعه کثیر مخاطبان ایرانی و امکان کار کردن در داخل مرزهای این کشور است.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • نوای موسیقی مقامی خراسان در سواحل خلیج فارس
  • پارک شهدای سنندج به پاتوق فرهنگی تبدیل می‌شود
  • روایتی از هنرآفرینی هنرمندان نصف‌جهان در قطب عاشقی عالم، «کعبه»
  • لزوم ایجاد خانه‌های صنایع‌دستی در فارس
  • هشدار حماس در مورد تعیین هر نهادی بجز سازمان ملل برای نظارت بر آنروا
  • پشیمانم!
  • اولین کنسرت در خانه رئال مادرید؛ برنابئو، میزبان فستیوال «دیوانه موسیقی» / عکس
  • ساز هنرمندان جنوب کرمان بر سکوهای بین‌المللی کوک می‌شود
  • راهیابی هنرمندان شهرستان فارسان به جشنواره ملی موسیقی خلیج فارس
  • نمایش و نقد فیلم‌تئاتر «شهر آفتاب مهتاب» در سینماتک خانه هنرمندان